اعوذباللهمنالشیطانالرجیم
بسماللهالرحمنالرحیم
السلام علی صاحب الدعوة النبویة و وارث العصمة الالهیة و الدوحة الهاشمیة المضیئة المثمرة و الحلم الحسنیة و الشجاعة الحسینیة و العبادة السجادیة و العلوم الباقریة و الفقه الجعفریة و الاخلاق الکاظمیة و الحجج الرضویة و الجود التقویة و الهدایة النقویة و السیاسة العسکریة قطب الولایة الابراهیمیة علی ادلة المحکمة الامامیة بجاذبة الطاووسیة الحجة الاثنی عشر المهدی محمد بن الحسن عجل الله تعالی فرجنا و فرجکم بحضوره و ظهوره انشاءالله
فلسفهی رهبری مطرح در آیهی اولیالامر هزینهتراشی برای مسلمانان نیست بلکه جذب برکت الهی و دفع بلا است:
وَلَو أَنَّ أَهلَ القُرىٰ آمَنوا وَاتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالأَرضِ وَلٰکِن کَذَّبوا فَأَخَذناهُم بِما کانوا یَکسِبونَ﴿۹۶﴾
و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم؛ ولی (آنها حق را) تکذیب کردند؛ ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.
آیهی ۹۶ سورهی اعراف
حضرت مهدی طی قرون بیکار ننشسته است و مسئولیت تکوینی الهی را پیش میبرد. شب قدر یکی از وظایف سالیانهی امام دوازدهم شیعیان است. برخی در وجود آن حضرت تشکیک ایجاد کردند. چنین شبههای قابل اعتنا نیست. فخر رازی که از اساس با امامیه و دوازده جانشین پس از پیامبر مخالف است وجود ایشان را تایید کرده و بیان کرده چند برادر و خواهر داشته است.
چون نتوانستند بر حضور حضرت خدشهای وارد کنند سراغ امامت رفتند. امامتی که توسط خداوند پیش از تولد بر ایشان مقدر گشته بود. مهمترین دلیل شرعی حدیث لوح است که صدوق در کمالالدینوتمامالنعمه به صورت متواتر به آن پرداخته است و محل تشکیک نیست و از محکمات اصول عقاید امامیه است.
دفع بلا با دشمنتراشی حاصل نمیگردد. طی قرون مطمئنا یکی از راهبردهای حضرت مهدی ایجاد مودت و ائتلاف با دشمنان اهلبیت مانند امویان و عباسیان بوده است. بسیاری از متکلمین عامه و امامیه ادعا کردهاند ازدواجهای متعدد پیامبر سیاسی و برای نشر و تبلیغ اسلام بود اما وقتی به فارسالحجاز حضرت مهدی میرسند تمام ادله و بینهها و امارات را فراموش میکنند. شاید حضرت فرزندانی به واسطهی مادر از طایفهی بنیامیه و یا بنیعباس داشته باشد. فرزند ارشد امام حسین به واسطهی مادر با امویان خویشاوند است. صفوره از زنان پیامبر بوده و دختر هند و ابوسفیان است. اعلام برائت از دشمنان اهلبیت عقیدتی است و بههیچوجه برای پروپاگاندا و تبلیغات رسانهای و برگزاری دیسکوی دینی جهت مهیاسازی اسباب فرح و لذت صنف لاکچری مذهبی و صورتی نمیباشد. دین مخالف شهوترانی است. برخلاف محکمات شرایع ابراهیمی یک فیلسوف اپیکور، امامیه را محمل و محفل لذتجوئی کرده است. چنین امری شرک و عین نفاق است. سیرهی فوق پائینترین ظهور شرک و اظهر آن اسماعیلیه و زیدیه است. شاید احادیث و روایات امامیه به افراد مذکور نپرداختهاند اما به لحاظ فقهی زید فرزند امام چهارم و اسماعیل فرزند امام ششم و جعفر کذاب که خویشاوندی با امام عسگری داشت و زیدالنار فرزند امام هفتم تفاوتی با ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه و یزید ندارند و همگی مشرک از دنیا رفتند.
ادلهی دهریون در کرامت ذاتی فلسفه به جام شوکران سقراط بازمیگردد که بهعنوان مصلح اجتماعی زهری نوشید تا فلاسفهی همصنفش بتوانند فلسفه را تبلیغ نمایند و اظهار کنند فلسفه ضد مدنیت و دشمن مردم نیست و پس از آن مدنیت معقول شکل میگیرد.
جامعهی مدنی و اسلام رحمانی بر اساس نسخههای قرآنی مستفید نیست و از سوی دیگر سلطنت به موجب دیکتاتوری و زور بیسابقه و بینظیر در همان آغاز راه منکوب است. آیات قرآن به عموم مسلمین توصیه کرده که از طاغوت و گفتار زور سیاستمداران بپرهیزند. اگر شخصی بماهو قرآن خواستار اجرای حکومت اسلامی است باید به بیابانهای حجاز مهاجرت کرده و در چادرهای اعراب بادیه زندگی نماید و از درمان و دارو به دور باشد. با یک بیماری مانند کرونا از میان رفته و با کلام قرآنی و با ظاهری معقول اظهار میشود فنا و وفات فوق عذاب دردناک الهی بود. سبب عذاب نیز بر اساس روایات و احادیث عامه و امامیه کاملا واضح و آشکار است.
ایرانیان بههیچوجه دشداشه و عبا و عمامهی عربی را نمیپسندند و نمیپوشند. در صورت رعایت ظواهر دینی و مستحبات شرعی لباس ظاهری ایرانیان تغییر خواهد کرد. تلویزیون و رادیو و مطبوعات حرام میشود. مسلمان تبدیل به یک عرب بیابانگرد از همه جا بیخبر میگردد. باید با شمشیر به جنگ دشمنان برود. اینترنت حرمت محض خواهد داشت. ایمیل حرام است چون همگی ادوات و وسایط مدرن و محل ظهور و بروز شیطان و دجال و سفیانی است.
با چنین عقیدهای مسلمانان بهتدریج در گونهی حیوانات نادر و در خطر انقراض قرار گرفته و تبدیل به نفت و گاز شده و استخوانها فسیل و مدفون زیر شن و ماسهی بیابانهای حجاز میشود. چنین نگاهی در حجاز پذیرفته شده نیست و تفکر واپسگرا منجر به ترقی و پیشرفت و تداوم حیات نمیشود.
اولین سلاطین و پادشاهان مانند قابیل و نمرود طاغوتی و مشرک هستند اما برای تداوم مدنیت نوع حکومتی پادشاهی به عنوان شاکلهی اسلامی توسط افرادی مانند ذوالقرنین در ایران یا داود میان اسرائیلیان پذیرفته میشود.
دنیای مدرن ساز و کار دیگری میطلبد. خمینی و ملازمانش مانند طباطبایی و مطهری و بهشتی و بهاءالدینی و پیشینیان وی به تقدیس و تنزیه فلسفه روی آوردند. چنین عقیدهای اشتباه است. قرار نیست به واسطهی فرمول نسبیت انیشتین مخترع و کاشف آن مقام عصمت و عدالت دینی پیدا کرده و با وجود هزاران خطای فاحش و ارتکاب گناهان کبیره وارد بهشت جاویدان الهی گردد.
میتوان فلسفه را خارج از بهشت و جهنم نظریهپردازان آن تحلیل کرده و مورد توجه قرار داد. اگر چنین افقی به عنوان آرمان عقیدتی و سیاسی مورد تائید امامیه لحاظ شود افرادی مانند سزار جزو معصومین محسوب خواهد شد. سزار یک فیلسوف جنگاور است که مبتنی بر حکمت و فلسفهی استنباطی از حکیمانی مانند هرمس عمل کرده و باعث ترقی و پیشرفت اجتماع خود شده است. حضرت مهدی سیاستمداری مانند اسکندر مقدونی یا سزار رومی نیست.
نوعحکومت حُسن ذاتی ندارد بلکه ابزاری دست سیاستمدار جهت تحقق اهداف و آرمانهای فلسفی است و هیچ قداستی برای مُبدع و رهبر آن پدید نمیآورد. جهاد ابزاری سیاسی جهت پیشبرد سخت اسلام و مبارزه با کافران و مشرکان است و هیچ قداستی برای رهبران و مبارزان صحنهی نبرد پدید نمیآورد. اگر فردی برای دفاع از کیان مسلمین در میدان جهاد وفات یافت حداکثر شهید راه وطن است. تاکنون بنا بر شروط مندرج در فقه امامیه هیچ شهیدی را جزء حسینبنعلی شهید راه حق و حقیقت نیافتم. یاران حسین و فرزندانش مبتنی بر اماره و بینهی زیارت عاشورا به شفاعت حسینی داخل رضوان حق و حقیقت الهی میشوند. اشترای تبعیت ولایی از امام صحیحالسند موجب صحت جهاد و تائید دم و احقاق حق مظلوم و پیگیری از ظالم و ستمکار توسط صاحب ذکر و شریعت حقیقی یعنی خداوند متعال شده است. حسین بر اساس فقاهت و تبلیغ و خطابهی تعلیمی الهی یاد گرفته بود چه جهادی برای اقامهی حق و اثبات بطلان باطل و انکار نهج شیاطین مقبول و مورد پذیرش حبیب شفیق و یار بینظیر قرار میگیرد و لاغیر. خدا صمدی و امام احدی و امتثال به امر جهاد اوحدی از این رو لا اله الا الله حصن الهی فرض و امام تنها مجوز ورود به حصن حصین توحید لحاظ گردید.
جمهوریاسلامی یک الگوی تراریختهی ترکیبی است که از همهی خوبیهای سیاسی سعی کرده گوشهای را در قوانین مادر خود بپذیرد. طالوت با درنظرگیری شاخصهای کنونی اسلام ایرانی امام و ولی امر کل اسرائیلیان بود که برابر حزب شیطان اعلام جهاد کرد. سموئیل که نامی برگرفته از اسماعیل عموی یعقوب یا اسرائیل فرزند اسحاق است بنا بر گزارش قرآنکریم شاهی میان فرزندان یعقوب انتخاب میکند. رسالت سموئیل مورد تائید الهی است بنابراین نصب طالوت و نه خود طالوت مورد تصدیق خداوند است. سیرهی سیاسی طالوت به موجب پادشاهی داود مورد تائید اسلام است ولی خود طالوت مورد تصدیق خداوند متعال قرار نگرفت. خداوند به حق نظر میافکند. طالوت امام جهادی بود ولی حقیقتی نزد خداوند متعال نداشت:
فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَمَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ ﴿۲۴۹﴾
و چون طالوت با لشکریان [خود] بیرون شد گفت خداوند شما را به وسیله رودخانه اى خواهد آزمود پس هر کس از آن بنوشد از [پیروان] من نیست و هر کس از آن نخورد قطعا او از [پیروان] من است مگر کسى که با دستش کفى برگیرد پس [همگى] جز اندکى از آنها از آن نوشیدند و هنگامى که [طالوت ] با کسانى که همراه وى ایمان آورده بودند از آن [نهر] گذشتند گفتند امروز ما را یاراى [مقابله با] جالوت و سپاهیانش نیست کسانى که به دیدار خداوند یقین داشتند گفتند بسا گروهى اندک که بر گروهى بسیار به اذن خدا پیروز شدند و خداوند با شکیبایان است (۲۴۹)
سورهی بقره
یاران طالوت و رهبرشان طالوت گمان داشتند در صورتی که در جنگ و جهاد برابر جالوت شرکت کرده و در خونشان غوطهور شده و خونابه عروق مدفن و محل غرق جسد خاکی گردد شاید وارد بهشت برین الهی شوند. چنین ظنی مورد التفات خداوند متعال نیست:
وَمَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ ﴿۳۶﴾
و بیشترشان جز از گمان پیروى نمى کنند [ولى] گمان به هیچ وجه [آدمى را] از حقیقت بى نیاز نمى گرداند آرى خدا به آنچه مى کنند داناست (۳۶)
سورهی یونس
عدالت در حداقل معنا توجه به حق و حقیقت است. بنا بر عدالت الهی طالوت و یارانش شهید و مورد تصدیق و تائید خداوند جهانیان نیستند. جمهوریاسلامی سامانهی تائید اسرائیلی طالوت توسط سموئیل را دید و پس از آن با تحقیق پیرامون شورا تبدیل به خبرگان رهبری کرد. نظر موافق و جمعی شورای خبرگان دلیل بر تائید و نصب عندالله و نیابت خاصهی حضرت مهدی نیست. صحت فلسفی دلالت شرعی در تائید فقهی امامت افراد نیست.
امام مبلغ اسلام رحمانی و آیت رحیمی خداوند سبحان است. چرا؟!
قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَیًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلًا ﴿۱۱۰﴾
بگو خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید هر کدام را بخوانید براى او نامهاى نیکوتر است و نمازت را به آواز بلند مخوان و بسیار آهسته اش مکن و میان این [و آن] راهى [میانه] جوى (۱۱۰)
سورهی اسراء
با توجه به دعوت الله و رحمان و اختیار فصلی بین آنها در آیهی فوق الوهیت خداوند به لحاظ ماهوی با رحمانیتش تفاوتی ندارد. امام آیتالرحمن و امامت اسلام رحمانی است. امامت فقط برای جذب وضع شد. امام مانند کعبه است. اگر مردم به امام توجه کردند اذن ولایت در باب احکام اولیه و نه مستحدثات را خواهد داشت. اگر خوشایند جمهور عمل کرد جانشینانش میتوانند در مورد احکام ثانویه و سیاسی با حفظ احترام و شان پدر اظهار نظر نمایند. چنین سیرهای در سلیمان دیده نشد بنابراین مورد تائید خداوند به عنوان امام جهانیان قرار نگرفت. متاسفانه تبلیغ عرفانی امامیه افتضاح و در نهایت دفع است. عرفان اسلامی تبلیغی جمهوریاسلامی و مبتنی بر محکمات شعر و ادب فارسی و الگوی ایرانی-اسلامی تصدیری است. شرح صدر با توجه به شرحههای فراق مولوی و فتنههای سالیانهی مورد اشارهی سورهی عنکبوت بر شیعیان واجب میشود چون خداوند عالمیان چنین مقدر و واجب کرده است. امام ظاهر نمیشود مگر آن که شیعیان در فراق امام سوخته و تشنهی رویت و ملاقات حضرت مهدی شوند تا به دستوراتش گوش فرا داده و عمل نمایند. در میان صد و بیست چهار هزار پیامبر شناخته شده توسط خاندان محمد تنها ایوب پیامبر ایمان تصدیری داشت. در میان یاران امام حسین فقط حربنیزید مبتلا به فتنهی تصدیری شد. انشراح صدر حاصل از بلا وجود دارد که برای عموم مردم قابل توصیه نمیباشد. اگر صحت فلسفی بنا بر فقه جواهری جواز تائید شرعی است بر اساس کمیسازی شانس حدوث آزمایش و ایمان تصدیری رخداد برای مردم قریب به محال بوده بنابراین تجویز و تعمیم مدنی و اجتماعی حُرمت ذاتی دارد. به اضافه عرفان حاصل از تبلیغ ایمان تصدیری و ابتلائات و آزمایش الهی مبتنی بر قضا و قدر انشراحی خداوند تخدیری است. عرفان تخدیری و مشروب به شراب بهشت زمینی جواز شرعی و فقهی ندارد و عین حماقت است. چه طور امامی که به شرایع و محکمات و توضیحالمسائل با اشاره و ارجاع به حوادث واقعه هدایت کرد بر خلاف آن رفتار میکند؟!
وجود انجمن حجتیه و استمرار آن پس از مرگ بنیانگذار آن توهم توطئه است و واقعیتی در عالم بیرونی ندارد. مرحوم شیخ محمود تولایی معروف به شیخ محمود حلبی فقیه، واعظ، سیاستمدار و مؤسس انجمن حجتیه بودهاست.حلبی از مبارزین جدی ضد بهائیت بود و در این زمینه مناظرههای زیادی انجام داده است. برخی گفتند بنیانگذار انجمن حجتیه خواستار ظهور حضرت مهدی با نظریهی بسط ظلم و ستم است. اگر چنین بوده با سیرهی تبلیغی وی در تضاد است. بهائیت شاکلهی ایدئولوژیک پهلوی بود. حلبی به صورت علنی با بهائیت دشمنی میکند تا پایههای ظلم حکومت شاهنشاهی متزلزل گردد. عدالت از اصول اعتقادی شیعهی دوازدهامامی است. بعدها با تذکر آیتالله خمینی انجمن حجتیه را تعطیل کرد. فردی تاکنون ادعا نکرده وصی و جانشین حلبی است. در دولت کاپشنپوش بهار گفته شد طرفداران انجمن حجتیه بر مصادر حکومتی منصوب شدهاند. چنین احیائی برنامهریزی شیطانی و اهریمنی مکتب قرمطی ایرانی دولت مهرورز و مردمی بهار است. دولت بهار احتیاج داشت تا خود را نماینده و از یاران نزدیک حضرت مهدی معرفی نماید بنابراین از فریب انجمن حجتیه استفاده کرد. غافل از این که بنیانگذار حجتیه مهدویه پیش از سال ۱۳۸۴ شمسی به مرگ طبیعی مرده و در قبرستان ابنبابویه دفن است. در نتیجه منتظر فرصتی بودند تا پشتوانهای حوزوی جهت توجیه راهبرد سیاسی خود ایجاد نمایند. شاگردان مصباحیزدی و مصباحیزدی بهترین انتخاب احمدینژاد در تبلیغ مشرب فلسفی جدید قرمطیان و سربازان مُدرن بهرام ورجاوند بودند. آیتالله مصباح در اواخر عمر از همراهی با محمود احمدینژاد اظهار ندامت و پشیمانی کرد اما همچنان با وفاداری یاران نزدیک حلقهی دولت بهار و محلهی نارمک هزارهگی یا mellinium ایرانی با عقاید فقاهتی و فلسفی مصباح ایجاد و تبلیغ میگردد که اثرات آن در حملهی تروریستی شاهچراغ یا چاقوکشی حرم امن رضوی قابل مشاهده و پیگیری است.
ایران کرهی شمالی نخواهد شد و با مرزهای بسته و مدیریت پادگانی اقتصاد آزاد و رشد و پیشرفت مدنی معنا ندارد. ایرانیان نیازمند رفاه هستند که تا حال حاصل نشده است. مانیفست و راهبرد اموی در گرسنگی جمیع جمعیت ایرانی جهت استماع و متابعت از امر خلیفه عین ظلم است. همین موقعیت و وضعیت برای طرفداران و هواداران و تائیدکنندگان راهبرد سیاسی معاویهبنابیسفیان پیش آید دادشان به هوا برخاسته و اسلامشان به کفر تبدیل میشود.
آرزوی محمدرضاپهلوی در تاسیس کشوری با پیشرفتی فراتر از ژاپن بود. از مشاوران اروپائی جهت توسعهی ایران استفاده کرد و همچنان پس از ۴۶ سال پروژههای عمرانی و شهری جمهوریاسلامی برنامهسازی تحولخواه و پیشروی پهلوی است. پهلوی مستبد بود و در این شکی نیست. مخالف اسلام و موافق بهائیت بود اما تشریفات اداری منظمی داشت.
ایران در حال حاضر در انزوای کامل جهانی قرار دارد. نمیتوان بین نشئهی سیاسی ایرانیان و ملیت ایرانی تفاوت و تفکیک قائل شد و قرار نیست دوباره تازیان دیوان و دربار بامشقت فراهم شدهی جمهوریاسلامی را به بغداد و نجف و یا دمشق منتقل کنند. جمهوریاسلامی و انقلاباسلامی هر چه هست دستپخت ایرانیها است و با خوب و بد و زشت و زیبای آن ساخته و دم برنیاوردهاند. در بین رهبران سیاسی جهان دولتمردان و سیاستمداران ایرانی پذیرفته شده نیستند. چهرهای کاملا کریه و بیمنطق از ایرانی ساختهاند و چهرهی تبلیغاتی سیاستمدار ایرانی ویترین ملیت ایرانی است.
پهلوی یک انسان واپسگرا و مذبذب بود. کسی که به دوران هخامنشی و هزار سال پیش از محمد تفاخر نماید انسان نوگرا و تجددطلبی نیست.
هخامنشیان پادشاهان ظالم و ستمکاری بودند. شاهنامه تاریخ شفاهی منظوم ایرانیان است و اگر حکیم متاله ابوالقاسم فردوسی (اعلیاللهمقامهالشریف) در گردآوری آن سعی و تلاش سی ساله نداشت هماکنون از هویت تاریخی خویش هیچ نمیدانستیم. شاهنامه مثل ترجمان ذبیحالله منصوری نیست که کتابی را به ده یا بیست برابر نسخهی اصلی تبدیل به رمانی حماسی و تاریخی چون خداوند الموت نماید. با وسواس تمام به انتخاب روایتهای شفاهی دست زد و نقل شاهنامه را نُقل مجالس الیت ایراندوست کرد.
ایران تا پیش از ساسانیان معنا و مفهومی ندارد. هخامنشیان هندی و اشکانیان متعلق به فرارود بودند. ساسانیان تنها خاندانی هستند که به ایرانزمین تعلق داشتند و البته تعلقشان به فلات مرکزی چنان نبود که در نواحی محیط زاگرس و البرز باقی بمانند و به میانرودان مهاجرت کردند. احفاد ساسانی ساکن عراق عرب هستند. شاید شیعه باشند اما خاطرهای از آباء و اجداد سلطنتی ندارند چون اثر جاویدان فردوسی را ندیدهاند. شاهنامه شناسنامهی هویتی مردم ایران است. کورش چون دیوپرست بود در شاهنامهی فردوسی روایت نشده است.
هخامنشیان مانند کورش و داریوش بنا بر کیش زرتشت ساسانی به دین بهی و مزدیسنی ایمان نداشتند و ضمنا مردم ایران خاطرات خوشی از شاهان هخامنشی ندارند. شاید کورش خدماتی به یهودیان داشته و شاید داریوش خدمتهایی به مردم هندوستان کرده و شاید خشایار خویشاوندی با قومیت اسرائیلی داشته اما هیچکدام دلیل بر تبار توحیدی هخامنشیان نیست. کورش و داریوش مبتنی بر روایت فردوسی موحد نبودند. چگونه میشود زندیق و کافری به عنوان مسلمانی مورد تائید حضرت حق سبحانه و تعالی معرفی شده و خلیفهی الهی بر ایرانزمین لقب گیرد؟!
پروژهی فرهنگی فوق با هدایت آتاترک و پیگیری رضاپهلوی کلید خورد و با جشنهای دو هزار و پانصد سالهی شاهنشاهی ایران به نقطهی اوج خود رسید و با واسطهگری تفسیری حوزوی مانند طباطبائی به احمدینژاد منتقل شد و تبدیل به مکتب ایرانی گردید. جریان فوق عین الحاد است. با کورشمنشی و داریوشمنشی جز استکبار و طاغوت بر مملکت حاکم نخواهد شد و ایرانیان در سال ۵۷ انقلاب نکردند تا شاهی اسلامی به حکومت برسد.
سیاست ایران به موجب مشرب عرفانی رهبر انقلاباسلامی سال ۵۷ دو وجه عملی و نظری دارد. سیاست ایران از منظر عملی با ارجاع به مکتب ایرانی مختصرا توضیح داده شد که پیشینهی آن بیش از پهلوی است و با جنبش شرکآمیز قرمطیان آغاز شده است. توضیح و تشریح پیشینه نیازمند کار دقیق علمی و بهرهگیری از هرمنوتیک خلاقانه و مقارن تاریخی و اسلامی جهت افادهی معنا است. توحید از مکتب ایرانی مستفید نیست.
در بخش نظری دو مقولهی جمهوریت و اسلامیت منتج به نوع حکومت جمهوریاسلامی شده است. در پندهای سیاسی خمینی اشاره شده که حکومت ایران جمهوری اسلامی خواهد شد نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه اندک. خاتمی گفتمان انتخاباتی و مُدرن خمینی بود که با اقبال جهانی روبهرو شد. گفتمان خاتمی توانست سایهی راهبرد آخرالزمانی جنگ تمدنهای آمریکایی را از مرزهای کشور دور کند. من با گفتمان خاتمی مخالف هستم و آن را در ایران اسلامی منشأ اثر نمیدانم حتی اگر ضمیمه و ترجمان فرهنگی عرفان سیاسی خمینی لحاظ گردد.
خاتمی به جامعهی مدنی اشاره داشت و از مدینهی فاضلهی فارابی و آرای محمدیون ابنعربی صحبت کرد. نظریات فوق کاملا یونانی است. ریشه آن مبتنی بر یک پژوهش دقیق تطبیقی و کتابشناسی مقتبس از نتایج تحقیق تطبیقی یک مصدر احد و واحد است. کتاب جمهور افلاطون راهبرد اصلی جمهوریت نظام اسلامی و انقلاب سال ۵۷ است. سقراط با یک حصر اخلاقی و عقلی به طبقهبندی روح حاکم بر جوامع پرداخته و دموکراسی را بدترین نوعحکومت و الیگارشی و تیموکراسی را بهتر از دیگر انواع توصیف کرده است. سقراط با تئوکراسی موافق نیست. جمهوریاسلامی به قید اسلامیت تئوکراسی دینی است در نتیجه سقراط و افلاطون و ارسطو و دیگر فلاسفهی مشائی بالتبع معلم اول خود سقراط دشمن جمهوریاسلامی و انقلاب سال ۵۷ محسوب میشوند اما اشتراکات فکری فراوانی با راهبرد حاکمیتی ایران دارند.
سقراط به ترکیب الیگارشی و تیموکراسی پرداخته و یک حاکمیت ترکیبی با نام اریستوکراسی را معرفی میکند. امروزه کشورهایی در دنیای سیاست موفق هستند که از قالب اریستوکراسی پیروی کردهاند اما اریستوکراسی بالذات نقصهای فراوانی دارد. مرد کامل سیاسی جمهور سقراط و افلاطون طی هزارگان بیش از دو مصداق عملی ندارد:
امامین انقلاباسلامی حتی نمیتوانند ادای دو دیکتاتور مورد اشاره را دربیاورند. اسکندر و سزار در نظر فلاسفهی سقراطی لوگوس یعنی خدای روی زمین هستند. خدایی که نهایت خرد و قدرت سیاسی را دارا است.
هر دو غیرمسلمان بوده و دیکتاتور محض هستند اما از منابع انسانی پیرامون خویش بیشترین استفاده را کردند تا سطح مدنیت جوامع خود را افزایش دهند و هر دو به صورت مقطعی موفق بودند. قالب جمهوری یا دموکراسی یک مجموعهی مناسب جهت ماندگاری پیشرفتهای مدنی است. قرار نیست نسلهای پس از انقلاب ۵۷ انقلابی و مجاهد مانند دههی ۶۰ و ۷۰ باقی بمانند. اشخاصی که در دههی ۶۰ و ۷۰ باقی ماندهاند واپسگرا و از خواستههای ملی آگاهی ندارند. ملت به پیشرفت خود ادامه میدهد و به مطالبهگری آرمانها روی آورده است. مطالبهگری اجتماعی ایرانیان بیش از سیاستمداران جمهوریاسلامی است و بر دیگر راهبردهای احزاب سیاسی پیشی گرفته است. اعتراضات مردمی طی سال ۱۴۰۱ نشانگر وجه غالب و تمایز ارادهی اجتماعی بر راهبردهای حاکمیتی احزاب است. جنبش ۱۴۰۱ طرفدار و هوادار حاکمیت نیست و از هر دو جناح سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب خسته شده است. متاسفانه با مطالعهی دقیق خواستههای مردمی ۱۴۰۱ این گزاره قابل اشاره است که دموکراسی و راهبردهای سیاسی در ایران و به خصوص جمهوریاسلامی به بنبست رسیده و شکست خورده است و نیازمند نگاهی جدید به تجربیات تلخ گذشته و تغییرات بنیادین است.
زن کامل مورد تائید جمهوریت افلاطون با توجه به کنشگری دو دیکتاتور مقدونی و رومی بیشتر از دو مصداق ندارد:
روشنک یک سیاستمدار وفادار به خاندان هخامنشی و یا حتی یونانیان نبود. پس از مرگ دیکتاتور مقدونی سلطنت اسکندرانی شوهرش به مصر رفته و بطلمیوسی شد و حکومت ایران به سلوکوس فرمانده یونانی رسید. هخامنشیان نتوانستند با ازدواج روشنک و همراهی اسکندر در فلاتمرکزی ایران باقی بمانند. پارسه و پاسارگاد شهر هخامنشیان بود که در آتش خشم دیکتاتور مقدونی سوخت و موجب ترک ایران توسط خاندان ستمکار هخامنش گردید.
کلئوپاترا زن کامل سیاسی دیگر مورد تائید نوع حکومت جمهور افلاطون است. کلئوپاترا قصد داشت با ازدواج و همراهی سزار قدرت مدنیت و سلطنت قبطیان را افزایش دهد اما با قتل سزار تمام آرزوهایش به باد فنا رفت و خودکشی کرد.
اسلامیت مد نظر خمینی در منظر استعلایی و طاغوتی خواستههایی بیش از جمهوریت جمهوریاسلامی دارد. اسلامیت خمینی تئوکراسی محض است. انسان باید عبد و عبید محض خداوندگار و خالق جهانیان باشد. آن خدایی که ولی فقیه معرفی میکند. دیگر برداشتها نادرست است. چنین انگارهای در ایرانزمین تجربهی عملی شد و موجب هزیمت ساسانی گردید. تمام افکار و عقاید ثقلین اعم از جن و انس طبق نظر قرآنکریم محترم هستند. داود و سلیمان و محمد و علی پادشاه اسلامی هستند. مردم ایران از چنین سلطنتی در ایران خاطرات خوشی ندارند. اژیدهاک یا ضحاک شاهنامه که یک شیطان مجسم بود توسط شیطانی دیگر و از اهل جهنم چهار میخ میشود تا قبایل آریائی ایران از شرارت اهریمنان و ددمنشی پیروان شیطان در امان بمانند.
تمامی محتوای نظری و عملی جمهوریاسلامی مشحون از استکبار و استعلای طاغوتی است. انقلاب ۵۷ با راهبرد اجتماعی و مردمیسازی امور حاکمیتی و نظارتی سعی داشت تا دیکتاتوری محض اریستوکراسی سقراط را به دموکراسی و روح حاکم بر جمهور که مردم هستند نزدیک نماید. انقلاباسلامی تا حدودی در این وجه موفق عمل کرد.
هویت استعلایی و طاغوتی اریستوکراسی و عدم حفاظت از مردمیسازی حاکمیت موجب بازگشت ضحاکانهی دیکتاتورهای جاهل و نادان به راس هرم قدرت میشود. نباید چنین منش و روشی پذیرفته و توسط جمهور یعنی عموم مردم تائید گردد.
در اقتصاد رانتیر و نفتی ایران نمیتوان از استقلال اداری و سازمانی و تقکیک قوای سهگانه و رونق بخش خصوصی و خصوصیسازی صحبت کرد. نهادهایی بیشترین تاثیر اقتصادی و تولید مالی را خواهند داشت که وابستگی حداکثری به درآمد نفت دارند. عناصر تولیدی دولتی و خصوصی مونتاژکار و خدنگ دولتهای خارجی در اخذ باج از عموم مردم هستند. چرا دولتهای بیگانه به لحاظ اقتصادی مستقیم با ایرانیان سروکار نداشته باشند و هزینههای پرداخت خراج زورمند خارجی کاهش نیابد؟
ایرانخودرو و سایپا خودروساز نیستند و حتی مونتاژکار قدرتمندی نیز محسوب نمیگردند. چنین تولیدکنندگان بیفایدهای برای افزایش قدرت ملی و ارتقای توان اقتصادی و برآوردهسازی شروط قاعدهی نفی سبیل سعی و تلاشی نمیکنند بنابراین نبودشان بهتر از بودشان است. چرا نهادهای نظارتی و حاکمیتی در اعلام تعطیلی بنگاههای زیانده و نفوذی و دستنشاندهی مزبور فعالیتی نمیکنند؟
حسن روحانی نسبت به محمود احمدینژاد راستگویی بیشتری داشت. حداقل در سال ۹۷ اعلام کرد سند چشمانداز ۱۴۰۴ قابلیت اجرایی ندارد و پیش از موعد بر بطلان آن اماره شرعی اقامه کرد. داعش از پدیدههای نامیمون و نامبارک دوران ریاستجمهوری حسن روحانی بود که با مشی مخالفت موافقتآمیز شیخ اعتدالیون توسط عموم مردم به صورت محسوس درک نشد. سایت خبری اقتصاد آنلاین در گزارشی تحلیلی با عنوان "دولت هشت ساله روحانی با صنعت خودرو چه کرد؟ / از وام خرید خودرو تا قرعه کشی چند میلیون نفری" مورخ ۱۶ شهریور ۱۴۰۰ ساعت انتشار ۹:۵۸ با کدخبری 560011 نوشته است:
آشتی با جهان، کنار زدن تحریمها، رونق اقتصادی و بهبود سطح زندگی ایرانیان، اصلیترین شعارهای کلان کمپین انتخاباتی حسن روحانی در خرداد ماه سال ۱۳۹۲ بودند. حسن روحانی که پس از رد صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی و کنار رفتن محمدرضا عارف، اصلیترین گزینه انتخاباتی اصلاح طلبان و گروههای میانه روی سیاسی در ایران بود، در حالی که در فاصله چند هفته تا انتخابات، شانس چندانی برای پیروزی نداشت، در نهایت توانست با کسب بیش از ۵۰ درصد آرا بر رقیب اصلی خود محمدباقر قالیباف پیروز شود و سکان پاستور را در اختیار خود بگیرد.
بر خلاف دورههای قبل که شعارهای سیاسی وجه غالب انتخابات بود، شعار نامزد پیروز در سال ۹۲ حول محور اقتصاد میگشت. حسن روحانی اعلام کرد که در ۱۰۰ روز نخست کار برای بحران هستهای راهحلی پیدا میکند و کاری خواهد کرد که هم چرخهای اقتصاد بچرخد و هم سانتریفیوژهای هستهای ایران فعال بمانند.
در ماههای نخست فعالیت روحانی به نظر میرسید بسیاری از این شعارها قابلیت اجرا دارند. مذاکرات هستهای در ۱۰۰ روز نخست به گشایشهایی جدید منجر شد و افزایش امید به بهبود شرایط، تورم انتظاری در اقتصاد ایران را کاهش داد و جامعه آماده بهبود شرایط بود. همین وضعیت منجر به خیر برداشتن بسیاری از حوزههای اقتصادی کشور برای فردایی بهتر شد و صنعت خودرو نیز به عنوان یکی از پیشرانهای اقتصاد ایران، از طرحهایی کلان برای بهبود شرایط خبر میداد.
دولت روحانی در حالی صنعت خودرو را تحویل گرفت که این بخش از سویی تحت تاثیر تحریمهای بینالمللی با محدودیتهای جدی مواجه بود و از سوی دیگر با کاهش تولید، رکودی دشوار را پشت سر میگذاشت. روحانی و وزیر صمت او نعمت زاده اعلام کردند که این دوران ادامه نخواهد داشت و آنها برای عبور از دوران فعلی برنامههایی ویژه دارند.
نخستین نشانهها از بهبود شرایط صنعت خودرو در دولت روحانی خود را در افزایش آمار تولید نشان داد. ایران در سال ۱۳۹۰ توانسته بود با تولید یک میلیون و ۶۰۰ هزار خودرو رکوردی بزرگ از تولید به ثبت برساند. در سالهای بعد اما این عدد تحت تاثیر تحریمهای هستهای و شرایط داخلی با افتی محسوس مواجه شد و در سال ۹۲ حتی به نیمی از آمار سال ۹۰ کاهش پیدا کرد.
در نخستین سالهای فعالیت دولت روحانی، روند تولید خودرو بار دیگر افزایشی شد. در سال ۹۵، خودروسازان ایرانی توانستند یک میلیون و ۲۵۰ هزار خودرو در سال تولید کنند و این عدد در سال ۹۶ به یک میلیون و ۵۰۰ هزار خودرو نیز رسید که بهترین عملکرد دولت روحانی در هشت ساله فعالیت خود بود.
در این بین اما وضعیت سال ۹۴ بسیار متفاوت بود. نزدیک شدن به توافق نهایی در برجام و امید به بازگشت شرکتهای خارجی به این صنعت از یک سو و اعتراض مردم به کیفیت پایین و قیمت بالای خودروهای تولیدی ایران از سوی دیگر باعث شکل گیری کمپینی شد که بعدها با نام پویش " خرید خودرو صفر ممنوع" مشهور شد. در دل این کمپین که در شبکههای اجتماعی دست بهدست میشد، گروهی از معترضان اعلام کردند که تا زمان کاهش قیمت خودروها و افزایش کیفیت آنها، تن به خرید خودروهای صفر جدید نمیدهند و این برنامه در تابستان سال ۹۴ به اوج خود رسید.
در این دوره میزان تولید و فروش خودروهای جدید از سوی خودروسازان داخلی به پایینترین سطح خود رسید و تصاویر مختلفی که از خطوط تولید و پارکینگ خودروسازان منتشر میشد، نشان از از موفقیت نسبی این کمپین داشت. واکنشها به این کمپین اما با خواست ابتدایی معترضان متفاوت بود. در ابتدا از وزیر صمت وقت گرفته تا برخی فعالان صنعت خودرو واکنشهای منفی فراوانی به این اعتراض نشان دادند و از سوی دیگر دستگاههای تصمیم گیر برنامههایی جدید برای افزایش جذابیت خرید خودرو پیشنهاد کردند که یکی از آنها پرداخت وامی ۲۵ میلیون تومانی برای خرید خودروهای جدید بود. در نهایت با این واکنشهای منفی و برنامههای تشویقی این کمپین شکست خورد، هرچند کمتر کسی گمان میکرد در پایان دولت هشت ساله روحانی شرایطی به وجوداید که نه تنها تقاضای کافی برای خودروهای داخلی وجود داشته باشد که حتی خودروسازان مجبور شوند با اجرای سیاست قرعه کشی، چند هزار دستگاه خودرو خود را میان چند صد هزار متقاضی توزیع کنند.
در کنار این مسائل داخلی، در فضای بینالمللی اما اوضاع امیدوارکننده به نظر میرسید. در دل برجام، صحبت از بازگشت خودروسازان خارجی به ایران به شکلی جدی مطرح شد. مدیرعامل وقت ایران خودرو اعلام کرد در کنار پژو و رنو از فرانسه، فولکس واگن، فیات و حتی سوزوکی ژاپن شانس حضور در ایران را خواهند داشت و خودروسازان ایرانی تلاش میکنند از این فرصت به بهترین شکل استفاده کنند.
در دوره اجرای برجام، وعدههای فراوانی در مسیر اصلاح و توسعه شرایط صنعت خودرو کشور ارائه شد. از سویی روحانی خود وعده داده بود که دولت ایران آماده است سهام شرکتهای خودروسازی خود را به شرکتهای خارجی بفروشد و به این ترتیب حضور آنها در خطوط تولید ایران را تضمین کند. از سوی دیگر اعلام شد که سایتهای خودروسازی در اختیار خارجیها قرار داده میشود تا آنها بتوانند به شکل مستقل در ایران به تولید خودرو بپردازند.
وعده نخست دولت روحانی در واگذاری سهام هیچگاه محقق نشد و در پایان دوره هشت ساله او، نه تنها خارجیها سهام دار خودروسازان ایرانی نشدند که مدیریت این خودروسازیها نیز هیچگاه از دست دولت خارج نشد و دولت دوازدهم بدون هیچ اصلاح ساختاری، کار را به دولت جدید واگذار کرد.
در قراردادهای مشترک نیز هیچ تغییر مهمی رخ نداد. پس از چند ماه مشخص شد، حضور شرکتهایی مانند فیات و فولکس واگن اساسا در ایران ممکن نیست. قراردادهای تولید مشترک با پژو و رنو نیز راه به جایی نبرد. رنو که اعلام کرده بود میخواهد با در اختیار گرفتن سایت تولید، خود مستقلا در ایران خودرو بسازد، تنها به یکی از سایتهای شهرستان سایپا دسترسی پیدا کرد اما با کارشکنیهای داخلی و فشار تحریمها در این بخش نیز کاری صورت نگرفت. طرح ورود مدلهای جدید پژو به ایران نیز به تولید تعدادی محدود پژو ۲۰۰۸ انجامید و دیگر خودروهای جدید هیچگاه در ایران تولید نشدند. سرانجام با آغاز به کار ترامپ و بازگشت تحریمها در اردیبهشت ۹۷، تمامی این قراردادها به محاق رفتند و ایران حتی نتوانست از شرکتهایی که وعده دادند و رفتند، تقاضای غرامت کند.
وجه اشتراک عملکرد خودروسازان در دولت روحانی، تداوم همکاری با چینیها بود. شرکتهای چینی در دوره برجام شانس خود برای حضور در بازار ایران را در همکاری با شرکتهای خصوصی جست و جو کردند و با باقی ماندن در ایران، حتی در دوره تحریم، طوری جای پای خود را محکم کردند که حتی در صورت کنار رفتن تحریمها در آینده پیش رو نیز خودروسازان اروپایی کاری دشوار برای بهدست گرفتن دوباره بازار ایران خواهند داشت.
حسن روحانی در آخرین گفتوگوی تلوزیونی خود با مردم در روز پایانی دولتش، در بیان دستاوردهای اقتصادی خود به چهار ساله نخست ارجاع میداد. کاهش تورم، رشد اقتصادی قابل توجه، لغو تحریمها و بهبود شرایط صنایع دستاوردهایی بود که دولت روحانی در چهار ساله ابتدایی خود ثبت کرد اما تقریبا تمامی آنها را دوره دوم از دست داد.
وضعیت در صنعت خودرو نیز مشابه با دیگر بخشهای اقتصاد ایران بود. اگر در چهار سال نخست دولت روحانی صحبت از آزادسازی سهام خودروسازیها، عرضه سهام آنها به شرکتهای خارجی، تولید خودروهای به روز دنیا در ایران و بهبود کیفیت محصولات داخلی بود، در چهار سال دوم تقریبا تمامی این صحبتها فراموش شدند.
در بهار ۹۷ با از سرگیری تحریمهای آمریکا، تمام خودروسازان اروپایی از ایران رفتند تا ایران خودرو و سایپا، بار دیگر با تعهداتی کلان به تنهایی مواجه شوند.
مهمترین تاثیر تحریمها بر صنعت خودرو ایران اما به خروج خارجیها مربوط نیست. از زمستان ۹۶ و همزمان با آغاز زمزمههایی مبنی بر احتمال خروج ترامپ از برجام، نرخ ارز در بازار ایران صعودی شد و با اجرای نهایی تحریمها، رکوردهایی بیسابقه را پشت سر گذاشت. در تابستان ۹۸، نرخ دلار حتی از مرز ۳۰ هزار تومان نیز عبور کرد تا شوکی بزرگ به بازارهای مختلف اقتصادی ایران به خصوص خودرو وارد کند.
صنعت خودرو که با وجود تمام شعارها هنوز چه در حوزه قطعات و تجهیزات و چه در مواد اولیه به واردات وابسته است، با افزایش نرخ ارز، رکوردهای قیمتی پی در پی را به ثبت رساند و این روند تا پایان کار دولت ترامپ ادامه پیدا کرد. هرچند در این بین افزایش قیمت خودروهای خارجی بسیار شدیدتر بود – موضوعی که با ممنوع کردن واردات خودرو تشدید شد – اما قیمت خودروهای داخلی نیز به حدی رشد کرد که بسیاری از طبقات کم درآمد جامعه عملا قدرت خرید خود در این بازار را از دست دادند.
شوک تحریمی ترامپ، کارنامه دولت روحانی در حوزه قیمت خودرو را به یکی از بدترین کارنامهها در چهل سال گذشته تبدیل کرد. گزارشی که در بهار امسال منتشر شد نشان از افزایش چند صد درصدی قیمت برخی خودروهای داخلی در دوره هشت ساله روحانی داشت.
برای مثال در سال ۹۲، قیمت پژو۴۰۵ حدودا ۲۶ میلیون تومان بوده اما این خودرو درحالحاضر در مرز ۲۰۰ میلیون تومان معامله میشود. سمند سورن از ۳۳ میلیون تومان در ابتدای دولت روحانی به بیش از ۲۴۰ میلیون تومان رسیده و پژو ۲۰۶ که هشت سال قبل، ۳۴ میلیون تومان قیمتگذاری میشد، امروز در مرز ۲۱۰ میلیون تومان معامله میشود.
در بازار پراید به عنوان ارزانترین خودروی تولیدی ایران نیز شرایط به همین ترتیب است. در سال۹۲، قیمت پراید۱۳۲ حدودا ۱۷ میلیون تومان بود اما این عدد درحالحاضر به ۱۱۲ میلیون تومان رسیده است. پراید ۱۱۱ نیز از ۱۶ میلیون به بیش از ۱۲۰ میلیون تومان رسیده است.
با تداوم روند افزایشی نرخ ارز و تورم، در دولت روحانی یک عادت سنتی در بازار خودرو تغییر کرد. در سالهای قبل، خریداران واقعی با این براورد خودرو جدید میخریدند که بناست پس از چند سال استفاده و کاهش قیمت ماشین، برای خریدهای بعدی بار دیگر سرمایه جدید وارد کنند. در این سالها اما بسیاری از افراد خودروهایی را خریدند و پس از چند سال استفاده توانستند با قیمتی چند برابر آن را به فروش برسانند. هرچند در فضای واقعی اقتصاد با توجه به نرخ تورم و کاهش ارزش ریال، این افراد نیز عملا سود قابل توجهی نبردهاند اما این منطق لااقل در چند سال گذشته به وجود آمده بود که میتوان خودرو خرید و پس از چند ماه با سودی بیشتر آن را به فروش رساند.
همین موضوع برای سیاستگذاران خودرویی دولت روحانی مشکلاتی فراوان به وجود آورد. اگر در سال ۹۴، دولت مجبور شد که برای فروش محصولات روی دست باقی مانده خودروسازان تسهیلات ارائه کند، حالا باید سدهایی در مسیر متقاضیان چند صد هزار نفری برای خرید تنها چند هزار خودرو به وجود میآورد.
در حالی که قیمت خودرو در بازار آزاد متناسب با تورم و البته توان دلالان بالا میرفت، شورای رقابت و وزارت صمت اصرار داشتند که باید قیمتگذاری دستوری خودرو ادامه پیدا کند و نتیجه این شد که با افزایش فاصله میان قیمت رسمی و قیمت بازار، رانتی کلان برای افرادی به وجود آمد که امکان ثبت نام خودرو کارخانهای پیدا میکردند و سپس آن را با قیمت بازار آزاد به فروش میرسانند، معضلی که تا جایی ادامه پیدا کرد که در نهایت طرح عجیب قرعه کشی خودرو در سال پایانی دولت روحانی اجرایی شد، طرحی که همانطور که از ابتدا نیز به نظر میرسید، توان تاثیرگذاری چندانی در این بازار نداشت.
اگر روزهای نخست کار حسن روحانی در پاستور بسیار شلوغ و پر سر و صدا بود، روزهای پایانی کارش نیز پر التهاب به سر شد. در روزهای ابتدایی امید به تغییرات مثبت در صنعت خودرو به اوج رسیده بود و هر روز هیاتهایی از نقاط مختلف جهان به تهران میآمدند تا شانس خود را برای حضور در این بازار امتحان کنند اما در روزهای پایانی ناامیدی و دشواری، آینده خودرو ایران را در برگرفته است.
دولت روحانی خود وارث سیاستهای غلط و تصمیمات اشتباه گذشته بود و حال خود، دولت را در حالی به ابراهیم رییسی تحویل داده که میراث منفی در برخی بخشها بسیار سنگینتر شده است. زیان انباشته ۳۰ هزار میلیارد تومانی خودروسازان، بدهی بیش از ۵۰ هزار میلیارد تومانی آنها به قطعه سازان، فاصله چند ده میلیون تومانی میان قیمت رسمی و قیمت بازار، عدم رضایت مردم از کیفیت و قیمت محصولات داخلی، ممنوعیت واردات و افزایش چند صد درصدی قیمت برخی خودروها و معمای قیمتگذاری دستوری، تنها بخشی از میراثی است که وزارت صمت و مسئولان اقتصادی دولت رییسی در بخش خودرو آن را تحویل گرفتهاند، میراثی که اگر راهی برای خلاص شدن از آنها پیدا نشود، چه بسا برای دولت بعدی بسیار سنگینتر و مهلکتر خود را نمایان کند.
رضا فاطمی امین، وزیر صمت دولت رییسی در حالی سکان وزارت صمت را بهدست گرفته که به نظر میرسد برنامههای او حداقل در بخش خودرو با خوش بینی بسیاری همراه بوده و با واقعیت فاصله دارد.اودر حالی وعده تولید یک میلیون و ۶۰۰ هزار خودرو در سال ۱۴۰۱ را داده که میزان تولید خودرو در سال ۹۹ کمتر از یک میلیون دستگاه بوده است.
فاطمی امین اما پا را فراتر گذاشته و گفته که میزان تولید سالانه خودرو در سال ۱۴۰۴ به سه میلیون دستگاه خواهد رسید. وی راهکار تحقق این وعده را رقابت پذیر کردن، افزایش تولید و اصلاح ساز و کارهای مدیریتی و اقتصادی عنوان کرده اما این همان مواردی است که سایر وزرای صمت نیز همواره به آن اشاره کردهاند.
وعده دیگر وزیر صمت که انتقادات کارشناسان صنعت خودرو را در پی داشته تولید سالانه دو پلتفرم جدید است. با در نظر گرفتن شرایط کلی حاکم بر اقتصاد کشور و ادامه تحریمها باید دید که آیا دولت رییسی میتواند گشایشی در صنعت خودرو ایجاد کند یا در پایان کار این دولت شاهد خواهیم بود که وعدهها در حد شعار و حرف باقی مانده است.
با توجه به گزارش اقتصاد آنلاین راهکارهای دولت روحانی نزدیک به محیط عملیاتی و مبتنی بر شرایط جهانی بوده اما باز به موجب عدم شفافیت ساز و کار اقتصادی و حاکمیتی و همچنین محافظهکاری در عدم تبیین مشکلات و نارساییها به عموم مردم قابلیت اجرایی پیدا نکرده است. بهترین کار واگذاری صنعت خودروسازی به شرکتهای معروف و مشهور جهانی است. لزومی به پذیرش شرکتهای اروپایی نیست. شرکتهای آسیایی میتوانند گزینههای مناسبی باشند. شرکت تویوتا تجربههای بینظیری دارد که میتواند در دیگر بخشهای مدیریت صنعتی به کار گرفته شود و اقتصاد ایران را از بنبست نفتی و تحریمهای بینالمللی نجات دهد.
حقوق کارگران و هزینههای مصروف انرژیهای فسیلی ایران برای سرمایهگذار خارجی تقریبا مفت است. بازار با وجود فناوری روز دنیا تحولی اساسی پیدا میکند. کشور خارجی نیز خود ضامن تامین قطعات وارداتی خواهد شد بنابراین تحریمها بهخودیخود بر تولید خودرو تاثیری نخواهد گذاشت و ضمنا خودروهای قدیمی اروپا از صحنهی تولید داخلی حذف میشود.
برساخت دروغین پروپاگاندای نیازسازی جریان بیمالیات سوداگری با توجه به چسبندگی صندلی و جاذبهی سحرآمیز میز روسای دولتی و اسم اعظم زیرمیزی نیازمند توجیهی سیاسی است. با توجه به ترادف سیاست و دیانت پس از مدرس تمامی امور منتهی به حیلههای شرعی و تصدیق و تائید مشارب فکری نامرتبط با حوزهی علمیه توسط علما و نبلای شیعهی دوازدهامامی است. مکتب ایرانی احمدینژاد و باستانگرایی پهلوی از جمله جریانهای سیاسی مورد اشاره است.
قرار نیست مشکلات حل شود بلکه قانون نانوشتهای وجود دارد تا تنشآفرینی کرده و از آب گلآلود ماهی بگیرند. تمامی عوائد مالی حاصل از تنشهای عقیدتی به جیب دشمنان ملت ایران میرود. ابراهیم فیاض، جامعهشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و از قائلان به ضرورت تدوین الگوی ایرانی - اسلامی پیشرفت است.
او در گفت و گو با خبرنگار خبرآنلاین اهومان دوراندیش با گزارشی تحت عنوان "در باره مکتب ایرانی و دیدگاه های احمدی نژاد و مشایی" به تاریخ 30 اردیبهشت 1390 ضمن اشاره به سوابق ایرانیان در تدوین چنین الگویی، به این نکته اشاره می کند که مفهوم پیشرفت خاستگاهی اسلامی دارد و هگل این مفهوم را از قرآن و مثنوی اقتباس کرده است. فیاض که چندی است نامش به عنوان تئوریسین دولت احمدی نژاد در محافل سیاسی مطرح است، در این گفتگو از نگاه احمدی نژاد به مقوله پیشرفت دفاع می کند و معتقد است که دیدگاه احمدی نژاد و مشایی در این زمینه، با تعدیلات و اصلاحاتی، در امتداد نگاه متفکرانی چون داریوش شایگان و احسان نراقی به مقوله پیشرفت ایرانی - اسلامی قرار می گیرد.
ابتدا بفرمایید که تلاش برای ارائه الگویی جهت پیشرفت در تاریخ ایران سابقه داشته است؟
بله، در دوره شاه عباس و ناصرالدین شاه نیز چنین تلاشی صورت گرفت. البته خصلت ایرانی الگوی پیشرفت در دوره شاه عباس بیشتر از دوره ناصرالدین شاه بود. در زمان ناصرالدین شاه، این الگو جنبه غربی اش پررنگ تر بود.
آیا احیاگران اسلامی هم، از سید جمال تا شریعتی، می خواستند الگویی برای پیشرفت ایرانی - اسلامی تدوین کنند؟
سیدجمال در این مسیر کاملاً به طرف غرب می رود. او حتی اسلام را هم در غرب و انگلستان می بیند. سیدجمال در ایران اسلامی نمی دید. او در این جا فقط آدم هایی را می دید که اسماً مسلمان اند. اما اسلام به معنای اصلی کلمه را در غرب می دید. یعنی طرح و تفسیری کاملاً غربی از اسلام داشت. به هر حال سیدجمال اسلام غربی را ابزار پیشرفت می دانست. اما مرحوم شریعتی برعکس سیدجمال عمل می کرد. شریعتی به دنبال اسلامی کردن غرب بود. او بحث پروتستانتیسم اسلامی را مطرح می کند ولی منظورش بازگشت به خویشتن و بازگشت به اسلام ناب است. شریعتی یک فاندامنتالیست بود زیرا اسلامش، اسلام صدر اسلام بود و تشیعش نیز تشیع علوی بود.
شریعتی و سیدجمال و سایر احیاگران مسلمان، در صدد ارائه الگویی برای پیشرفت مسلمین بودند؟
بله، ولی شریعتی خیلی اسلامگراتر از سیدجمال بود. سیدجمال غرب را مصداقی برای مفهوم اسلام می دانست ولی شریعتی چنین نگاهی نداشت.
مفهوم پیشرفت مفهومی هگلی و برآمده از دوران روشنگری است؟
بله
وقتی که مفهوم پیشرفت مفهومی غیراسلامی است، ما چطور می توانیم با تکیه بر این مفهوم در پی به سامان تر شدن امور جامعه مان باشیم؟
آخر هگل این مفهوم را از اسلام گرفته است. مفهوم پیشرفت، چنانکه هگل در جلد دوم دایره المعارف فلسفی اش هم توضیح داده است، مفهومی است که در آن کثرت به وحدت بدل می شود. یعنی تز و آنتی تز مستتر در کثرت به سنتز بدل می شود که این سنتز خودش مصداق وحدت است. هگل می گوید من این تبدیل تز و آنتی تز به سنتز یا همان تبدیل کثرت به وحدت را از دو نفر گرفته ام که به ترتیب عبارتند از پیامبر اسلام و جلال الدین رومی.
هگل این ایده را از کدام سخن پیامبر اسلام اقتباس کرده است؟
از قرآن اخذ کرده است. یعنی از ترجمه هایی که از قرآن در اختیارش بوده است.
و از کدام شعر مولانا؟
همان شعری که می گوید: از جمادی مردم و نامی شدم / وز نما مردم به حیوان سر زدم / مردم از حیوانی و آدم شدم / پس چه ترسم؟ کی ز مردن کم شدم؟
مفاهیم پیشرفت و توسعه چه فرقی با هم دارند؟
پیشرفت علوم انسانی محور است اما توسعه علوم تجربی محور است.
برخی معتقدند که پیشرفت مفهومی اروپامحور بوده و مفهوم توسعه در واقع در راستای اصلاح و تعدیل مفهوم پیشرفت مطرح شده است.
نه، این نگاه ساده انگارانه است که بگوییم مفهوم پیشرفت متعلق به دوره روشنگری بوده و بعد از دل مفهوم پیشرفت، مفهوم توسعه بیرون آمده است. اگر علوم تجربی محور واقع شود و علوم انسانی بر آن بار شود، این رویکرد توسعه گرایانه است.
یعنی شما معتقدید که مفهوم توسعه خصلت تجربی دارد؟
دقیقاً
مگر ما علوم انسانی تجربی نداریم؟
نه، علوم انسانی از ابتدا با علوم تجربی مشکل داشته است.
در واقع شما معتقدید که علوم انسانی شان و خصلت تجربی ندارند.
بله، فقط پوزیتیویست ها علوم انسانی را تجربی می دانستند.
پیشرفت در دوران اصلاح طلبان چه معنا و مصداقی داشت؟
به معنای توسعه به کار می رفت؛ چه در دوران هاشمی و چه در دوران خاتمی. آنها علوم انسانی محور نبودند بلکه علوم تجربی محور بودند. بخشی از آنها هم که به دنبال علوم انسانی بودند، علوم انسانی را بر علوم تجربی بنا می کردند.
اصلاح طلبان پیشرفت را به معنای توسعه سیاسی می دانستند؟
هم توسعه سیاسی و هم توسعه اقتصادی. دردوره هاشمی به شکل زیربنایی تر، توسعه اقتصادی و در دوره خاتمی به شکل روبنایی تر، توسعه سیاسی مطرح بود.
به نظر شما احمدی نژاد به مفهوم پیشرفت باور دارد؟
بله، البته من نمی دانم دولت وی چقدر توانسته این مفهوم را بازتولید تئوریک کند. احمدی نژاد از پیشرفت حرف می زند ولی دولت وی هنوز نتوانسته از توسعه اقتصادی و سیاسی به سمت پیشرفت حرکت کند.
چطور باید این کار را انجام دهد؟
باید علوم انسانی را محور قرار دهد اما الان آموزش عالی و حتی شورای انقلاب فرهنگی توسعه محور است نه پیشرفت محور؛ زیرا صاحب منصبان آموزش عالی در این دولت، تحصیلکردگان رشته های فنی و علوم پایه اند. چنین افرادی نمی توانند علوم انسانی را محور قرار دهند.
اگر این دولت بخواهد به علوم انسانی محوریت دهد، باید به سمت ایجاد تحول در علوم انسانی برود؟
دقیقاً. یعنی باید از این طریق چارچوب های کلان را طراحی کند.
پس شما می فرمایید تحقق " پیشرفت " گره می خورد به تحول علوم انسانی.
بله، دقیقا.
در مجموع شما معتقدید که مفهوم پیشرفت در نگاه تئوریسین¬های دولت احمدی¬نژاد و خاتمی تفاوت چندانی پیدا نکرده است.
بله، فرق زیادی ندارد ولی به هر حال دولت احمدی نژاد فعلا در حال تلاش برای تعریف و تحقق مفهوم پیشرفت است. اما متاسفانه نیروهای این دولت اکثراً تحصیلکردگان رشته های فنی اند و انجام این کار برای آنها دشوار است. این ها اکثرا مهندس و دکتر هستند و ساز و کار لازم برای انجام چنین کاری را ندارند. اوضاع علوم انسانی در دولت احمدی نژاد در قیاس با دولت های هاشمی و خاتمی، بدتر شده است.
چرا؟
مثلاً سازمان دانشگاهها را بر اساس معیارها و مقیاس های علوم تجربی شکل داده اند. یعنی همان معیارهای پیشرفت در سازمان دانشگاهی فنی را معیارهای پیشرفت در علوم انسانی قرار داده اند. این ها هنوز نتوانسته اند شاخص های پیشرفت در علوم انسانی را بشناسند. یعنی مثلا همین مصاحبه بنده را باعث آبروریزی من می دانند. حتی به خود من گفته اند اینکه تو در روزنامه ها حرف می زنی، موجب سبک شدنت از نظر علمی می شود. شما بهترین سرمقاله تئوریک را هم در مطبوعات این کشور بنویسی، هیچ امتیازی به آن نمی دهند. حتی اگر چنین سرمقاله ای را به عنوان بخشی از عملکرد خودت ارائه کنی، رای منفی هم به آن می دهند. یعنی علوم انسانی که باید حضور اجتماعی داشته باشد، ضد ارزش تلقی می شود.
شما معتقدید انتخاب احمدی نژاد به ریاست جمهوری، در راستای پیشرفت و نشانه پس زدن اشرافیت از سوی عامه مردم است. به نظر شما اشرافیت در این کشور دشمن پیشرفت بوده است؟
دقیقا. اشرافیت از مشروطه به این سو، حتی از زمان شاه عباس، غربزدگی را ترویج می کرد.
اگر بگوییم اشرافیت ایرانی محافظه کار بود و مانع از تغییر و تحول اجتماعی می شد، حرف شما درست است ولی شما می گویید که اشرافیت غربزدگی را ترویج می کرد و این یعنی طبقات اشرافی در ایران لااقل خواستار پاره ای تغییرات اجتماعی مهم بودند.
این تغییرات تقلیدی بود. مثلاً امیرکبیر دارالفنون تاسیس کرد.
تاسیس دارالفنون مصداق پیشرفت نبود؟
نه، مصداق توسعه بود.
نفرمودید که چر اشراف ایرانی را دشمن پیشرفت می دانید؟
طبقات اشرافی مفت خور و - به قول جامعه شناسان کلاسیک آمریکا - تن آسان هستند. این ها فقط به فکر تقلید بودند. مهمترین کاری هم که در راستای این رویکرد تقلیدی می توان انجام داد، آوردن فن آوری و ابزار مدرن است.
به نظر شما احمدی نژاد شعار عدالت را با هدف اشرافیت زدایی از فضای سیاسی کشور مطرح کرده است. اما خیلی ها معتقدند سیاست فرهنگی دولت وی فرق چندانی با سیاست فرهنگی دولت های هاشمی و خاتمی ندارد. این دو رویکرد چگونه با هم جمع می شوند؟
آقای خاتمی پذیرفته بود که ما اگر می خواهیم پیشرفت کنیم باید مثل غرب بشویم. خاتمی پیشرفت را به معنای توسعه به کار می برد. اما الان مشایی نمی خواهد توسعه را قبول کند و بر همین اساس فلسفه سازی می کند. احمدی نژاد و مشایی می گویند ما خودمان سابقه تاریخی و تمدن داریم. آنها بحث اسلام ایرانی و مکتب ایرانی را با این هدف مطرح می کنند که پیشرفتی را ترسیم کنند که از یکسو حقیقتاً پیشرفت باشد و از سوی دیگر ریشه در گذشته خودمان داشته باشد. حالا اینکه می توانند چنین کاری را انجام دهند یا نه، بحث دیگری است.
آیا نوگرایی های فرهنگی مشایی با شعار عدالت خواهی و اشرافیت ستیزی احمدی نژاد جمع می شود؟
بله، بین احمدی نژاد و مشایی تناقضی وجود ندارد. احمدی نژاد از منظر معرفت شناسی اولیه بحث می کند و مشایی از موضع معرفت شناسی ثانویه. یعنی مشایی می خواهد نظریه احمدی نژاد را پردازش و تئوریزه کند.
باستانگرایی چطور با پیشرفت نظام اسلامی جمع می شود؟
مگر ما در دوره صفویه به بازتولید دوره ساسانیان نپرداختیم؟
صفویه که الگوی نظام جمهوری اسلامی نیست. جمهوری اسلامی منتقد ساخت قدرت پادشاهی نظام صفویه است.
باشد، اشکالی ندارد. به هر حال ما در دوره هخامنشیان و ساسانیان و صفویه پیشرفت کردیم. ما که نمی توانیم از تاریخ خودمان خلاص شویم. اتفاقاً علوم انسانی برای تحقق پیشرفت به تاریخ اهمیت زیادی می دهد.
سئوال من بی جواب ماند: باستانگرایی ناسیونالیستی چگونه با پیشرفت نظام اسلامی جمع می شود؟
مشایی باستانگرا نیست. او می خواهد بگوید نوعی اشراقیت در ایران وجود داشته و این اشراقیت در طول تاریخ ادامه یافته است. او بر بازتولید حکمت ایرانی در پناه اسلام تاکید می کند.
مشایی به پایان دوره اسلامگرایی هم اشاره کرده است. دم زدن از پایان اسلامگرایی، نشانه سمت و سوی پیشرفت مد نظر وی نیست؟
منظور مشایی پایان اسلام بدون جغرافیا است. او از پایان فاندامنتالیسمی دم می زند که مد نظر کسانی مثل شریعتی بود. مشایی هم مثل سید حسین نصر در معارضه با شریعتی است.
پس در الگوی پیشرفت مد نظر مشایی و احمدی نژاد، بنیادگرایی جایی ندارد.
بله. البته بنیادگرایی به همان معنایی که مد نظر شریعتی بود. ما هنوز شریعتی را درست نشناخته ایم. مشایی در این قصه، مثل سید حسین نصر و آیت الله مصباح، ضد شریعتی است. شریعتی قائل به اصالت جامعه بود ولی این ها به اصالت فرد معتقدند. به هر حال مشایی با فاندامنتالیسم سوسیالیستی جهانی و بدون مرز درگیر می شود.
هر کشوری برای پیشرفت به نمادهایی احتیاج دارد. چرا دولت احمدی نژاد در این خصوص در اندیشه طرح نمادهای باستانگرایانه است؟
کار دولت احمدی نژاد مثل همان کاری است که سید حسین نصر انجام می داد.
مگر زرادخانه مفاهیم و نمادهای اسلامی خالی شده است که دولت احمدی نژاد به سراغ نمادهای ایران باستان می رود؟
نه هدف این ها ترسیم تداوم تاریخی پیشرفت است. یعنی نمی خواهند بگویند در مسیر پیشرفت ملت ایران انقطاع تاریخی و زمانی رخ دهد. مثلا نمی گویند ما در برابر پیشرفت های رخ داده در دوره های قبلی ایستاده ایم بلکه بر تداوم و پیگیری پیشرفت های دوره های قبلی تاکید می کنند. مثلا اگر رژیم قبلی دانشگاه و فرودگاه تاسیس کرد، باید این کارها را ادامه داد. رژیم شاه سید حسین نصر، داریوش شایگان و احسان نراقی را به کار گرفت تا تمدنی ایرانی - اسلامی ایجاد کند.
یعنی شما می فرمایید پروژه دولت احمدی نژاد در طراحی و عملیاتی کردن مفهوم پیشرفت، شبیه کارهای احسان نراقی و داریوش شایگان است؟
نه، شبیه کارهای آنها نیست ولی ضد آنها هم نیست. یعنی در این جا نوعی تداوم تاریخی در جریان است. ما نمی خواهیم شبیه و یا ضد آنها عمل کنیم بلکه باید اصلاحات و تعدیلاتی در تلاش های آنها به عمل بیاوریم. آنها پیشرفت گرا بودند. شایگان و نراقی و نصر معتقد بودند که ما باید تمدن ایرانی را با توجه به اسلام زنده کنیم. در آن دوران جمشید آموزگار در برابر سید حسین نصر قرار می گرفت؛ چرا که آموزگار تکنیک محور بود. الان هم احمدی نژاد و مشایی می گویند ما باید تمدن ایرانی را با توجه به اسلام زنده کنیم.
دیدگاه احمدی نژاد در باب پیشرفت چقدر با دیدگاه رهبری در این زمینه قرابت و همسویی دارد؟
به نظر من، رهبری تلاش دارند که دولت احمدی نژاد را سوق بدهند به سمت علوم انسانی محوری و پیشرفت محوری. احمدی نژاد توسعه را دنبال کرده ولی نتوانسته پیشرفت را حول علوم انسانی تحول یافته دنبال کند. البته دولت در تلاش است تا توسعه را به سمت پیشرفت ببرد. هدایت و تحقق پیشرفت را هم خود رهبری به عهده گرفته اند. تاسیس شوراهای راهبردی و یا نارضایتی رهبری از شورای عالی انقلاب فرهنگی یا آموزش عالی در راستای ضروت تحقق پیشرفت است. یعنی توسعه محوری باید از کم به کیف برود.
پس به نظر شما، نگاه احمدی نژاد به مقوله پیشرفت در طول نگاه رهبری قرار می گیرد.
بله، ولی رهبری خودشان می خواهند این پیشرفت را بازتولید کنند و نسبت به تحقق این امر اهتمامی ویژه دارند.
جریان التقاطی علیرغم ظاهری مذهبی و ارزشی و ولایی فاسق است. اوصاف چنین صنفی در آیات ابتدائی سورهی بقره مورد اشاره قرار گرفته است:
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ ﴿۶﴾
در حقیقت کسانى که کفر ورزیدند چه بیمشان دهى چه بیمشان ندهى بر ایشان یکسان است [آنها] نخواهند گروید (۶)
خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿۷﴾
خداوند بر دلهاى آنان و بر شنوایى ایشان مهر نهاده و بر دیدگانشان پرده اى است و آنان را عذابى دردناک است (۷)
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ ﴿۸﴾
و برخى از مردم مى گویند ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم ولى گروندگان [راستین] نیستند (۸)
یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ ﴿۹﴾
با خدا و مؤمنان نیرنگ مى بازند ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمى زنند و نمى فهمند (۹)
فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ ﴿۱۰﴾
در دلهایشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزاى] آنچه به دروغ مى گفتند عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت (۱۰)
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿۱۱﴾
و چون به آنان گفته شود در زمین فساد مکنید مى گویند ما خود اصلاحگریم (۱۱)
أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِنْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿۱۲﴾
بهوش باشید که آنان فسادگرانند لیکن نمى فهمند (۱۲)
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَکِنْ لَا یَعْلَمُونَ ﴿۱۳﴾
و چون به آنان گفته شود همان گونه که مردم ایمان آوردند شما هم ایمان بیاورید مى گویند آیا همان گونه که کم خردان ایمان آورده اند ایمان بیاوریم هشدار که آنان همان کمخردانند ولى نمى دانند (۱۳)
وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ﴿۱۴﴾
و چون با کسانى که ایمان آورده اند برخورد کنند مى گویند ایمان آوردیم و چون با شیطانهاى خود خلوت کنند مى گویند در حقیقت ما با شماییم ما فقط [آنان را] ریشخند مى کنیم (۱۴)
اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ ﴿۱۵﴾
خدا [است که] ریشخندشان مى کند و آنان را در طغیانشان فرو مى گذارد تا سرگردان شوند (۱۵)
أُولَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا کَانُوا مُهْتَدِینَ ﴿۱۶﴾
همین کسانند که گمراهى را به [بهاى] هدایت خریدند در نتیجه داد و ستدشان سود[ى به بار] نیاورد و هدایت یافته نبودند (۱۶)
مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لَا یُبْصِرُونَ ﴿۱۷﴾
مثل آنان همچون مثل کسانى است که آتشى افروختند و چون پیرامون آنان را روشنایى داد خدا نورشان را برد و در میان تاریکیهایى که نمى بینند رهایشان کرد (۱۷)
صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَرْجِعُونَ ﴿۱۸﴾
کرند لالند کورند بنابراین به راه نمى آیند (۱۸)
أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکَافِرِینَ ﴿۱۹﴾
یا چون [کسانى که در معرض] رگبارى از آسمان که در آن تاریکیها و رعد و برقى است [قرار گرفته اند] از [نهیب] آذرخش [و] بیم مرگ سر انگشتان خود را در گوشهایشان نهند ولى خدا بر کافران احاطه دارد (۱۹)
یَکَادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ کُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قَامُوا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۲۰﴾
نزدیک است که برق چشمانشان را برباید هر گاه که بر آنان روشنى بخشد در آن گام زنند و چون راهشان را تاریک کند [بر جاى خود] بایستند و اگر خدا مى خواست شنوایى و بیناییشان را برمى گرفت که خدا بر همه چیز تواناست (۲۰)
سورهی بقره
لیدرهای همجالرعاع نمیتوانند ایدئولوژیک عمل کنند و مدیریتی ولایی را نظریهپردازی نمایند. تمام امور منتهی به حزب فاسقان دردسرساز است و جزء گمراهی ثمری ندارد. حزب فاسقان پشتوانهای حوزوی دارد که اکثرا وابسته به انجمن حجتیه هستند.
سند چشمانداز بیستسالهٔ ایران، سندی جهت تبیین افقی برای توسعهٔ ایران در زمینههای مختلف فرهنگی، علمی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است که به پیشنهاد مجمع تشخیص، توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام تدوین شدهاست. اجرای این چشمانداز از سال ۱۳۸۴ و در قالب چهار برنامهٔ توسعهٔ ۵ ساله انجام میگیرد. سال ۱۴۰۴ خورشیدی (۲۰۲۵ میلادی) افق چشمانداز است.
جامعهٔ ایرانی در افق این چشمانداز چنین ویژگیهایی خواهد داشت:
• توسعهیافته، متناسب با مقتضیات فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی خود و متکی بر اصول اخلاقی و ارزشهای اسلامی، ملی و انقلابی با تأکید بر: مردمسالاری دینی، عدالت اجتماعی، آزادیهای مشروع، حفظ کرامت و حقوق انسانها و بهرهمند از امنیت اجتماعی و قضایی.
• برخوردار از دانش پیشرفته، توانا در تولید علم و فناوری، متکی بر سهم برتر منابع انسانی و سرمایهٔ اجتماعی در تولید ملی.
• امن، مستقل و مقتدر با سامان دفاعی مبتنی بر بازدارندگی همهجانبه و پیوستگی مردم و حکومت.
• برخوردار از سلامت، رفاه، امنیت غذایی، تأمین اجتماعی، فرصتهای برابر، توزیع مناسب درآمد، نهاد مستحکم خانواده به دور از فقر، فساد، تبعیض و بهرهمند از محیطزیست مطلوب.
• فعال، مسئولیتپذیر، ایثارگر، مؤمن، رضایتمند، برخوردار از وجدان کاری، انضباط روحیهٔ تعاون و سازگاری اجتماعی، متعهد به انقلاب و نظام اسلامی و شکوفایی ایران و مفتخر به ایرانی بودن.
• دستیافته به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقهٔ آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه) با تأکید بر جنبش نرمافزاری و تولید علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقاء نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل.
• الهامبخش، فعال و مؤثر در جهان اسلام با تحکیم الگوی مردمسالاری دینی، توسعهٔ کارآمد، جامعهٔ اخلاقی، نواندیشی و پویایی فکری و اجتماعی، تأثیرگذار بر همگرایی اسلامی و منطقهای براساس تعالیم اسلامی و اندیشههای آیتالله خمینی.
• دارای تعامل سازنده و مؤثر با جهان براساس اصول عزت، حکمت و مصلحت.
در تهیه، تدوین و تصویب برنامههای توسعه و بودجههای سالیانه، این نکته مورد توجه قرار گیرد که شاخصهای کمی کلان آنها از قبیل نرخ سرمایهگذاری، درآمد سرانه، تولید ناخالص ملی، نرخ اشتغال و تورم، کاهش فاصلهٔ درآمد میان دهکهای بالا و پایین جامعه، رشد فرهنگ و آموزش و پژوهش و تواناییهای دفاعی و امنیتی، باید متناسب با سیاستهای توسعه و اهداف و الزامات چشمانداز، تنظیم و تعیین گردد و این سیاستها و هدفها به صورت کامل مراعات شود.
در ۱۶ آبان ۹۷ برخی شاخص و اهداف اقتصادی سند مورد بررسی قرار گرفت که نتایج آن به صورت زیر ارزیابی شدهاست:
• رشد اقتصادی ایران در این مدت (از زمان ابلاغ در سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۷) بسیار پرنوسان و سطح پایین بودهاست، بطوریکه با توجه به وضعیت کشور و زمان باقی مانده بهنظر نمیرسد تا سال ۱۴۰۴ در شاخص رشد اقتصادی به قدرت اول اقتصادی منطقه برسد.
• نرخ بیکاری کشور در سال ۱۳۹۶ که آخرین نرخ بیکاری منتشر شده بود ۱۲٫۱ درصد است. این نشان میدهد در این شاخص هم علیرغم اهدافی که در سند چشمانداز منعکس شدهاست ایران نتوانسته به یک نرخ بیکاری تک رقمی دست یابد.
• کشور در رابطه با چشمانداز بنگاههای اقتصادی رتبهٔ ۱۱۹ را در میان ۱۴۰ کشور جهان دارد که نشان میدهد، در بحث فضای کسب و کار شرایط مهیا نشدهاست.
• در مورد ثبات اقتصادی و شاخصهای آن، ایران از جایگاه خوبی برخوردار نیست و اقتصاد کشور یک اقتصاد بیثبات را نشان میدهد، به نحوی که در میان سایر کشورها رتبهٔ ۱۱۷ را دارد.
• نرخ بیکاری دانشآموختگان آموزش عالی در سال ۱۳۹۶ حدود ۲۰ درصد بوده که این نرخ برای کشوری که میخواهد در حوزهٔ سند چشمانداز قدرت اول اقتصادی باشد گویای وضعیت خوبی نیست.
• براساس آخرین گزارش مجمع جهانی اقتصاد، ایران رتبهٔ ۱۳۶ را دارد؛ یعنی نتوانسته زمینهٔ شغلی متناسب با فرهنگ و مذهب خود برای زنان ایجاد کند.
• بررسی شاخصهای مختلف رقابت پذیری اقتصاد، فضای کسب و کار، علم و فناوری، برونگرایی اقتصاد، سرمایهگذاری و منابع آن طی دورهٔ ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۴ بیانگر عدم توفیق در قرار گرفتن در مسیر توسعهٔ اقتصاد رقابتی و برونگر مورد تأکید سند چشمانداز بودهاست.
• تحقق سند چشمانداز مبنی بر «دست یافته به جایگاه اول منطقه» به لحاظ حجم تولید بسیار سخت و غیرقابل دسترس شدهاست.
سال ۱۳۸۴ ریاستجمهوری ایران به دست اصولگرایان افتاد. در سال ۱۳۹۲ فردی از جناح راست سنتی مسئولیت قوهی مجریه را برعهده گرفت. اکنون نیز دولت دست اصولگرایان دستپروردهی احمدینژاد است. پس در امر یکسانسازی قوای سهگانهی کشور تعللی نداشته و همه جان فدا و مجری دستورات رهبر بودهاند. افق چشمانداز ۱۴۰۴ توسط جریان موصوف طرح و قرار به پیادهسازی بود که محقق نشد و احتیاجی به توجیه سیاسی و دینی فسق سیاسیون اصولگرا نیست.
جریان راست سنتی یا همان اصولگرا متعهد به اجرای طرحی جامع جهت ارتقای وضعیت رفاهی و مدنی جمهور شد و اجرایی نکرد. طبق نص صریح قرآن فاسق هستند احتیاجی به رای دادگاه یا ارجاع به افکار عمومی نیست:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ
آیهی ۱ سورهی مائده
آن اشخاصی که از فقه جزء حیلهها و حقههای شرعی را یاد نگرفتهاند نتیجهای جز وضعیت موجود به بار نمیآورند. چنین اجتماع و خردورزان و سیاستمدارانی قابل اصلاح نیستند چون در جهل مرکب ماندهاند. امر به معروف و نهی از منکر در موضع تاثیر اهلیت استفاده دارد که الحمدلله تکلیف شرعی ساقط است. آموزههای اسلامی از زمان حضرت آدم ثابت بوده است:
احتیاجی به پیچیدهسازی امور و فلسفی کردن آن گونهای که مردم حرفها و ادعاها و شعارها را نفهمند نیست:
اسلام دین سهله و سمحه است. اگر چاقو دست قصاب افتاد گوشت تبدیل به قورمه و یا کباب کوبیده و جوجه کباب میشود اما در دست سفیه عامل قتل و کشتار است. مطمئنا دین سفیهانهی تبلیغی فاسقان به واسطهی استدلالات و سفسفطههای پیچیده و مبهم افیون تودهها است.